
پست ثابت

معرفی وبلاگ
معرفی وبلاگ
بنده فعالیت نمیتونم بکنم!
امتحان نهایی ها داره شروع،میشه واقعا شرمنده ام.
ادمین ها هم اگر فعالیت ندارند مشگلی نیست به هر حال برای داشن آموزان فصل بهار فصل فلاکت است 😂
امیدوارم شما هم تو امتحاناتتون موفق بشین🥰
ولی آخرین روز مدرسه هم چیز جالبی بود!
زنگ معلمی که باهاش اوکی بودیم میخندیدم زنگ معلمی که باهاش اوکی نبودیم(به ویژه معلم ریاضی)مینشستیم گریه میکردیم وقت کلاس بره.
یادش بخیر واقعا
بلند ترین صداها:
1- صدای بلندگو کنسرت ها
2- صدای شلیک گلوله
3- صدای وال دریایی
4- صدای موشک شاتل فضایی
5- صدای کلیپایی که بابام با گوشیش میبینه😂مخصوصا شبا وقتی ما خوابیم
شرایط:
بالا ۱۰ سال باش
بهترین خودت باش
شرط دیگه هم اینکه ۵ تا از پست های این وبلاگ لایک شه قبل نویسنده شدن
در کل همین!
میدونی فرق شما دخترا با روز چیه؟
روز ۳۰ تاش باید جمع بشه تا ماه بشه
ولی شماها همین جوری ماااااااااهید
به به
خدا خفتون کنه! 😂😍
خلاصه
مرینت ۱۹ سالشه
آدرین ۲۲ سالشه
در رمان معجزه گر ندارن
مرینت: سریع این لباس و پوشیدم
و مو هامو باز کردم
و خواستم برم که بابام آمد جلوم وای نه
تام : کجا
مرینت : با .... با ..یکی ....از دوستام .....قرار دارم
تام: نکنه اون پسره
مرینت : چی.... نه.... نه...میشه برم دیرم شده
تام : منم با هات میام دم در
مرینت : ب. ب. باشه
رفتم به بهونه کیفم رفتم تو اتاقم
زنگ زدم به آدرین
آدرین : سلام پرنسس من خوبی
(نکته: آدرین بادیگارد و راننده ندارن )
مرینت : مرسی میگم آدرین ماشین رو ببر کوچه کناری
آدرین : باش
مرینت: بابا بریم
تام : زود باش
مرینت : رفتم بیرون و ...
آدرین : مرینت سوار ماشین شد و ...
مرینت : وای خوبی
آدرین : مرسی پرنسس من تو خوبی
.......
رسیدیم پارک
آدرین : بانو من
مرینت :, جانم
آدرین : بستنی میخوری
مرینت : هر چی تو بخوای
بریم تو تونل وحشت
آدرین: باشه
تو تونل وحشت:
مرینت : محکم بغلش کردم خیلی ترسناک بود
آدرین : مرینت 🤣 تا من هستم نترس
مرینت : باشه
آدرین : قول میدی هیچ وقت تنهام نزاری
مرینت : هیچ وقت
چند ماه بعد موقع عروسی من رفتم آرایشگاه
لباس مرینت
لباس آدرین
ادرین :, بیرون منتظر مرینت بودم که دیدم صدا
جیغ آمد. رفتم پایین داخل آرایشگاه دیدم مرینت نیست فقط لایلا بود و خون ، لایلا لباس عروس پوشیده بود
لایلا : عشقم بریم
آدرین: مرینت کجاستتت🤬🤬🤬
بلند بلند مرینت و صدا زدم
صدایی شنیدم
مرینت : ا...د...ر...ی...ن 💔
آدرین: فقط یه تفنگ بود و مرینت غرق در خون
مرینتتتتتتتت
مرینت : ... ا...د...ر...ی...ن 💔 دوست...ت. د...ا...ر..م
😔😭😫😭😫😭
آدرین : نهههههه
مگه 😭
قول😭
نداری 😭
تنهام 😭
نزاری 😭
مرینت 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
راوی: مرینت بی جان و در آخرین لحظه آدرین را بوسید و مرد 😔😭😫😫😭😭😭
آدرین : لایلا وایساده بود و میخندید
لایلا : اخی مرد
آدرین : تفنگ و برداشتم و یکی تیر بخاطر
مرینت
یکی بخاطر
زندگیمون
یکی بخاطر
خودم
و یکی به خاطر
خودت
زدم به لایلا
راوی : و در نهایت لایلا هم مرد (حقش بود 🤬)
آدرین :
و یکی حق خودم که نتونستم از عشقم مراغبت کنم
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
( آدرین الهی بمیرم برات آی خدا منم بکش😭😭)
پایان
ببخشید اگه بد بود بای 💫😭
کدوماتون اینجوری هستید
من اینجوریم
ای خدا چرااا
امیلی
این و پایین ادامه هم هستن
آدرین بیچاره من
سلام من پارمیدا هستم
نویسنده جدید امید وارم از پست های که میزارم خوشتون بیاد
❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️
من در اینجا قرار رمان هایی و طنز هایی درباره میراکلس 🐞🐾🐞 بنویسم
اگر درخواست داشتید تو کامنت ها بگید
ممنون🐞
امروز پسرم با تعجب اومد بهم گفت: مامان! یکی از بچههای مهدکودک دوتاست!
یکساعت طول کشید تا بهش توضیح بدم بچه دوقلو یعنی چی😂😂😂
از امروز:
بايد چجوری لباس بپوشم که هم صبح سردم نشه
هم ظهر گرمم نشه
هم حراست گیر نده
هم خوشتیپم باشم😂😭😂
میگفت پراید کنسله
سیزده بدر پشت نیسان دیدمش نصف کاهو تو دهنش بود!
😐دلم غم باد داره
سلام من نویسنده جدیدم
ری هستم .
میخوام بدونم دوست دارین از چی فعالیت کنم؟
که تو همون راستا فعالیت کنم.